بديهى، براى اثبات وجود خدا كه اساسى ترين مسأله جهان بينى بشمار مىرود كافى است. هر چند تخصص در اينگونه مسائل و كسب توانايى بر پاسخگويى نسبت به هر اشكال و شبههاى احتياج به بررسيهاى فلسفى بيشتر دارد. و نيز منحصر دانستن شناختهاى مفيد براى حل مسائل بنيادى به شناختهاى عقلى، بدين معنى نيست كه از ساير معلومات به هيچ وجه براى حل اين مسائل، استفاده نشود بلكه در بسيارى از استدلالات عقلى مىتوان از مقدماتى استفاده كرد كه يا از راه علم حضورى و يا از راه حس و تجربه بدست مىآيد، چنانكه براى حل مسائل ثانوى و اعتقادات فرعى مىتوان از شناختهاى تعبدى استفاده كرد و آنها را براساس محتواى كتاب و سنت (منابع معتبر دين) اثبات نمود. و سرانجام، پس از دستيابى به جهان بينى و ايدئولوژى صحيح مىتوان با پيمودن مراحل سير و سلوك، به مكاشفات و مشاهداتى رسيد و بسيارى از آنچه با استدلال عقلى، اثبات شده را بدون وساطت مفاهيم ذهنى دريافت.
پرسش
1- انواع شناختهاى انسانى و قلمرو هر يك را بيان كنيد.
2- چند نوع جهان بينى تصور مىشود؟
3- مسائل بنيادى جهان بينى را از چه راهى مىتوان اثبات كرد؟
4- جهان بينى علمى را نقادى كنيد.
5- چگونه مىتوان از شناختهاى تجربى براى تبيين مسائل جهان بينى، استفاده كرد؟
6- در راه اثبات مسائل عقيدتى، چگونه و در چه مواردى مىتوان از شناختهاى تعبدى، سود جست؟
7- جهان بينى عرفانى چيست؟ و آيا مىتوان مسائل بنيادىِ جهان بينى را براساس شهود عرفانى حل كرد؟ چرا؟