به كار ميرود اقسامي دارد: گاهي فقط باعث تمييز معرَّف از برخي امورِ ديگر و مغاير ميشود نه از همه آنها، حال اگر اين تمييز به وسيله مفاهيم عرضي باشد در اين صورت تعريف، «رسم ناقص» خواهد بود و اگر به وسيله ذاتيات صورت گيرد تعريف مذكور «حدّ ناقص» است. و گاهي قول معرِّف باعث تمييز معرَّف از همه اغيار ميشود، در اين صورت اگر تمييز به وسيله عرضيات باشد، «رسم تام» خوانده ميشود ـ بخصوص اگر جنسِ مذكور در آن تعريف، جنس قريب باشد ـ و اگر تمييز به وسيله ذاتياتباشد، اهل ظاهر «سطحينگران» از منطقيان آن را «حدّ تام» ميدانند و امّا ژرفانديشان و مدقّقان از اهل منطق، وقتي آن را حدّ تام ميشمارند كه مشتمل بر جميع ذاتياتِ معرَّف باشد به گونهاي كه هيچيك از آنها از قلم نيفتاده باشد و اگر يك مورد از ذاتيات حذف شده باشد، آن تعريف، حد تام نخواهد بود.
كليات خمس در منطق
در سلسله ابواب منطق، مبحث مفهومشناسي مقدمه مبحث تعريف است، همچنان كه مبحث قضيهشناسي مقدمه مبحث حجّت و استدلال است. يكي از بخشهاي مبحث مفهومشناسي، بحث «كليات خمس» (=ايساغوجي)[1] است كه ـ بنا بر آنچه در تاريخ علم منطق گفتهاند ـ توسط فورفوريوس تنظيم و تأليف شده و چند قرن پس از ارسطو بر رسالات منطقي ارسطو افزوده شده است.
اساس تقسيم در اقسام معرِّف، ويژگيهاي مفاهيمي است كه به عنوان معرِّف اخذ ميشوند. همانطور كه اقسام قياس و اشكال آن نيز بستگي به نوع قضايايي دارد كه در آن به كار رفتهاند. به طور كلي، رابطه مفاهيم تصوري با مبحث تعريف همانند رابطه قضايا با مبحث استدلال است به صورتي كه در هر دو حوزه (تعريف و استدلال) مبحث اول نسبت به دوّم نقش تعيينكننده دارد. از اين رو در اينجا نيز مرحوم شيخ(رحمه الله)نخست گونههاي مختلف تصوّر يك شيء را مطرح كرده، سپس اقسام معرِّف را بيان ميكند.
[1] «ايساغوجي» واژهاي يوناني و به معناي «مدخل» است و اين نامگذاري از آن جهت است كه فورفوريوس مبحث كليات خمس را به عنوان مقدمه بحث معرِّف نوشته است. قول ديگر اين است كه اين بحث به عنوان مقدمه مبحث مقولات (قاطيغورياس) نوشته شده و قول سوم اين است كه به عنوان مقدمه و مدخل براي كلّ منطق ارسطو تدوين شده است. نگاه كنيد به: رهبر خرد، محمود شهابي، چاپ چهارم، 1358، كتابفروشي خيّام، بيم. ص49ـ48 و 77. نيز منطق صوري، محمد خوانساري، چاپ دهم، 1366، تهران، آگاه، ص91.