مطلب از مقدّمات آن علم باشد و خواه، از مسائل آن علم، يعني از مسائلي كه بعداً تبيين خواهد شد. ولي از متعلّم خواسته ميشود كه قبلا آن را تلقّي به قبول كند. با اين توضيحات روشن ميشود كه يك مطلب واحد كه في نفسه بديهي نيست ميتواند به اعتباري «اصل موضوع» و به اعتبار ديگر «مصادره» ناميده شود.
و گاهي نيز نظير همين ملاحظه در مورد قضيهاي كه از مبادي كلِّ علم نيست، صورت ميگيرد. يعني در قضيهاي كه نسبت به برخي از مسائل آن علم مبدئيت دارد و آن مبدأ در خود همان علم بعداً تبيين خواهد شد، به چنين مبدئي «مصادرة» گفته ميشود. و بجا است كه آنچه در كتاب اقليدس آمده كه: «دو خط موازي اگر از حالت توازي خارج شوند حتماً در جهتي كه مجموع زواياي آن دو در تقاطع با يك خطّ مورّب كمتر از 180 درجه است، با يكديگر تلاقي خواهند نمود» مصادره ناميده شود، چرا كه حدّ وسط در اين قضيه، مربوط به خود علم هندسه ميشود.
مصادره اقليدس
يكي از مسائل هندسه اقليدسي اين است كه اگر از دو خط موازي يكي به طرف ديگري ميل كند، قطعاً ايندو خط در نقطهاي با يكديگر تلاقي خواهند كرد و اين نقطه تلاقي در طرفي است كه اين دو خط، متمايل به يكديگرند.