زيادت متعرّض مطلبي نشديم بلكه مجاز شمرديم كه هر يك از اين زيادات در آن معنا داخل باشند، در اين صورت آن مفهوم، جنس محسوب ميشود.
و اين اشكال در مورد اموري كه ذاتاً مركب هستند وجود دارد، و امّا در آنچه كه ذاتاً بسيط است عقل در ظرف ذهن به گونهاي كه قبل از اين فصل بيان كرديم اين اعتبارات سهگانه (لابشرط، بشرط شيء و بشرطلا) را فرض ميكند. و امّا در وجود خارجي، دو امر متمايز از هم تحقق ندارند كه يكي جنس باشد و يكي مادة.
معيار كلي تشخيص جنس از ماده و فصل از صورت
اگر در مفهومي شك كرديد كه جنس است يا ماده، و فصل است يا صورت؟ شيخ ميفرمايد بايد آزمايش و دقت كنيد كه اگر مفهوم ديگري به آن اضافه شود آيا باز هم اين مفهوم مورد نظر بر مجموع مفهوم مركّب، قابل حمل و تطبيق هست يا نه؟ اگر قابل حمل است اين مفهوم شما مفهوم جنسي يا فصلي است، وامّا اگر قابل حمل و تطبيق نيست بدانيد كه مفهومتان مادّه يا صورت است.
به تعبير ديگر مفهوم جنسي يا فصلي، مفهومي است كه ميتواند به مفهوم اضافي ديگري ضميمه شود و با آن تناسب داشته باشد، امّا مفهوم مادّه يا صورتْ طوري است كه جز بر خودش نميتواند (بر مفهوم ديگري) حمل شود و انضمامپذير نيست، بلكه خود معنايي تام و در بسته دارد.
وجود اشكال مذكور در ماهيات مركّب، روشن است. و امّا در ماهيات و امور بسيط، جايي براي اين سؤال نيست كه في المثل آيا مفهوم مفروض، حكايت از مادّه اين موجود ميكند يا از جنس آن؟ چراكه بسايط در خارج اصلا ماده و صورتي ندارند تا بين ماده يا جنس، و صورت يا فصل شبههاي پيش آيد. البته عقلا ميتوان براي ماهيات بسيط ماده و صورتي در نظر گرفت، يعني مفهوم جنسي يا فصلي را به صورت مفهوم بشرط لا در نظر بگيريم. ولي عمده اشكال در اموري است كه خارجاً داراي اجزا ميباشند، يعني ماده و صورتي دارند. اينجاست كه دريك مفهوم گاهي امر مشتبه ميشود كه آيا آن مفهوم به جزء خارجي يعني ماده و صورت اشاره دارد يا به جزء عقلي يعني جنس و فصل.
همه آنچه تا اينجا گذشت براي بيان فرق بين لحاظ بشرط لائي و لابشرطي بود. اينك پس از اين مقدمات بايد به اصل سؤالاتي كه در ابتداي اين فصل مطرح شد، باز گرديم و به پاسخگويي بدانها بپردازيم.