و عالم رياضي در هيچيك از اين امور، علّت را به دست نميدهد، به خلاف عالم طبيعي كه علّت را روشن ميكند.
يقين در برهان انّي
خواجه طوسي(رحمه الله) در مورد حصول يقين در برهان انّي مينويسد:
هر حكم كه آن را سببي بود اگر سببْ نفس اجزاء قضيه بود و واضح بود، آن حكم اوّلي باشد، چنانك گفتهايم. و اگر واضح نبود وضوحش لا محاله با وسطي تواند بود كه مقتضي تصديق تنها باشد و باقتران آن اوسط با دو حد ديگر يقيني تام حاصل آيد، از جهت آنك لمّيت بهر دو وجه معلوم باشد و برهاني كه در اين صورت مفيد يقين باشد برهان انّ بود[1].
يقين دائم
مراد از يقين دائم در برابر يقين موقّت و متغيّر را خواجه چنين توضيح ميدهد:
اما تصديق اوّل كه دايم و غير دايم ميتواند بود اگر متعلق باشد بوقتي معيّن مانند حكم با آنك امروز شمس منكسف است، چه اين حكم در غير اين وقت صادق نبود، آن را يقين موقّت و متغيّر خوانند. و اگر متعلق نباشد بتعيين وقت مانند حكم بآنك شمس در بعضي اوقات معيّن منكسف باشد، چه اين حكم هميشه صادق بود، آن را يقين مطلق دايم خوانند، و اطلاق اسم يقين بر اين قسمْ اولي باشد و هميشه مقدمات و نتايج قياسات برهاني، يقيني باين معني باشد[2].
احكام هيوي و احكام طبيعي
در فرق احكام عالم هيوي و عالم طبيعي خواجه(رحمه الله) ميگويد:
و همچنين استدارت زمين در علم هيئت بإنيّت، اثبات كنند و در علم طبيعي بلميّت. و آنچه در هيئت گويند بيش از آن فايده ندهد كه زمين را در وقت احساس باحوال او مستدير يابند، اما آنك هميشه مستدير بود معلوم نشود، پس حكم يقيني دائم فايده ندهد.