وجود دارد يا نه؟ اگر اصل تحقّق آنها بديهي باشد، معنايش اين است كه تحقّق آنها براي عدد هم بديهي است.
و امّا اجزاي ماهوي موضوع علم يعني جنس و فصل آن، نه حدّاً و نه وجوداً در متن علم قرار نميگيرند بلكه تعريف و اثبات آنها هر دو جزء مبادي علم است; چراكه كار علم «اثبات شيء لشيء» است. يعني اثبات كونِ ناقصِ محمولات براي موضوع علم. امّا اثبات كونِ تامّ موضوع و تعريف آن جزء مبادي علم بوده، يا به عهده علم ديگر و يا بديهي است.
قضاياي علوم
قضايايي كه در علوم به كار ميروند بايستي مفيد معنا و مطلب تازهاي در مورد موضوع علم باشند. طبيعتاً محمولات آنها نبايستي عينِ موضوع و يا جزء موضوع باشند، چراكه در اين صورت هيچ اطلاع تازهاي درباره موضوع به ما نخواهند داد. چنين قضايايي قضاياي حمليه به حمل شايع خواهند بود يا شرطيه هايي خواهند بود كه قابل ارجاع به حمليات به حمل شايع ميباشند. مراد از «مركّب نافع در علوم» همين است.
قضاياي به حمل اوّلي گرچه في حدّ نفسه ممكن است مفيد باشند امّا مفيد معناي جديدي درباره موضوع قضيه نيستند.
از اين رو آنها را قضاياي همانگو (توتولوژيك) مينامند و «كانت» اينگونه قضايا را در زمره قضاياي تحليلي (آناليتيك)[1] جاي ميدهد و معتقد است كه قضاياي علمي قضايايي تركيبي (سينتتيك)[2]اند و اطلاع جديدي درباره موضوع به ما ميدهند.
متن
و امّا مطلبُ «اللّمِ» فإِنّه علي كلِّ حال متأخّرٌ عن المطلبين معاً، فإنَّ ما لم يُتصوّر معناه فإِنَّ طلبَ اللّم فيه محالٌ; و ما تصوّر أيضاً معناه و أَنه ما هو أو ما معني الإسم الدّالِّ عليه و لم يُعطَ أَنَّه موجود أوغيرُ موجود، بحال او علي الإطلاق، فإنّ طلبَ اللّمِ فيه ايضاً محالٌ، ولكن طلبُ اللّمِ الذي بحسبِ القولِ ربّما كان متقدّماً علي طلب اللّمِ الّذي بحسبِ الأمر في نفسِه.