يك زن روحانى و ملكوتى و تمام حقيقت زن. تمام حقيقت انسان و تمام نسخه انسانيت. موجودى ملكوتى كه در عالم به صورت انسان، ظاهر شده و موجودى الهى و جبروتى كه به صورت يك زن پديدار گشته است.
... انسان، موجودى متحرك است. حركت او از نازلترين مراتب صورى طبيعى، شروع ميشود به سوى والاترين مدارج كمال به پيش ميرود؛ از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيب و فناى در الوهيّت.
براى صديقه طاهره، همه اين معانى حاصل است. حركت معنوىاش را از مرتبه طبيعت، شروع كرده و با قدرت و تأييد الهى و تحت تربيت رسولاللّه(صلى الله عليه وآله) همه مراحل را طى فرموده و بدان مرتبهاى رسيده كه دست همگان از آن كوتاه گرديده است.
تمام معنويات، جميع جلوههاى ملكوتى، جلوههاى الهى، جلوههاى جبروتى، جلوههاى مُلكى و ناسوتى، همه و همه در اين موجود مجتمع گشته است. انسانى به تمام معنا انسان، زنى به تمام معنا زن.[1]
آرى، فاطمه مرضيّه را تنها ميتوان «آينه تمامنماى طلعت خدايى» ناميد و بس:
در هر صفتى، اعظم اسماى الهى *** اندر فلك قدرت، نَبْوَد چو تو ماهى
اوصاف خدا از تو هويداست كماهى *** علم تو محيط است به معلوم الهى
ذاتت متناهى، صفتت نامتناهى *** سر تا قدمت، آينه طلعت شاهى.[2]