چون فلان چيز مورد قضاوت عقل شخص من است پس حكم اسلام هم خواهد بود! بلكه همه عقلا بايد آن را قبول داشته باشند. براى مثال، آيا هيچ عاقلى هرج و مرج را براى جامعه تجويز مىنمايد؟! بديهى است كه پاسخ منفى است، مگر اين كه خودش اهل هرج و مرج باشد و يا از نظر عقلى دچار كمبود باشد.
پس، از حكم قطعى عقل مىتوان اراده تشريعى الهى و رضايت خداوند را به دست آورد. البته راه كشف و رسيدن به حكم اسلام، دلخواه و از روى هوا و هوس نيست بلكه راه صحيح و به اصطلاح، متدلوژى فقاهت، همان چيزى است كه فقها مطرح ساخته اند. امام خمينى(قدس سره) بارها بر فقه جواهرى تأكيد مىفرمودند.
بنابراين اگر گفته مىشود فلان امر مخالف شرع يا ضد اسلام است، الزاماً به معناى مخالفت با آيه يا روايتى نيست، بلكه ممكن است مخالف حكم قطعى عقل باشد؛ چون از حكم قطعى عقل نيز مىتوان به حكم شرع دست يافت. از اين رو چيزى كه در ضديت با حكم قطعى عقل باشد خلاف شرع نيز خواهد بود.
احكام اوليه و احكام ثانويه
بعد از انقلاب اسلامى اصطلاح «احكام اوليه و احكام ثانويه» و مباحث مربوط به آن بسيار رايج گشت. براى مثال نماز و روزه از احكام اوليه اسلام است. وضو و غسل در شرايط عادى از احكام اوليه اسلام است. اما ممكن است شرايط استثنايى نيز رخ دهد كه شارع مقدس يا قانون گذار اسلام آن را نيز ناديده نگرفته است و براى آن، قواعد كلى وضع نموده كه در شرايط