آنان عمل مىكردند. آنان اين قدرت را داشتند كه به شكايات مردم رسيدگى و در مورد آنها قضاوت كنند و در مواردى حدود الهى را جارى سازند. اين كه در اين موارد چگونه فقها مىتوانستند به صورت محدود اِعمال ولايت كنند به شرايط آن زمان باز مىگردد؛ مثلاً گاه حكومت مركزى ضعيف بود، و يا در مواردى، پادشاه به دليل گرايش مردم به يك عالم، اختيارات محدودى را به او واگذار مىكرد. در هر حال، انجام وظايف و تكاليف از سوى يك فقيه در زمان غيبت، همانند والى منصوب از ناحيه امام معصوم(عليه السلام) در زمان حضور، به همراهى و يارى مردم وابسته است.
در گذشته هيچ گاه براى يك فقيه امكان اِعمال ولايت به صورت مطلق وجود نداشت و همانگونه كه اشاره كرديم، تنها برخى از فقها به صورت محدود و مقيّد توان اِعمال قدرت داشتند. به ديگر سخن، ولايت آنان از نوع «ولايت مقيّد و محدود فقيه» و نه «ولايت مطلق فقيه» بود. خداى متعال پس از 14 قرن به مردم ايران موهبتى بزرگ مرحمت كرد،و آن، ولايت مطلق براى فقيه شايستهاى است كه بتواند به حق از امام معصوم(عليه السلام) نيابت كند.
استقرار نظام ولايى در ايران
شرح اين كه چگونه در ايران براى يك فقيه جامع الشرايط امكان اِعمال حاكميت ولايت مطلق فراهم گشت، مجالى جدا مىطلبد. به طور مختصر بايد گفت آغاز اين مسأله به پانزده خرداد 1342 و حركت اعتراضى امام خمينى(رحمه الله) به دستگاه حكومت شاه باز مىگردد كه حمايتهاى مردمى را در پى داشت. از سال 42 به بعد، فترتى نسبتاً طولانى در اين حركت پيش