از طرف «رابطة العالم الاسلامى» ـ وابسته به عربستان ـ در محلى به كار فرهنگى و تبليغى مشغول بود، گفتم: گويا شما به اهل بيت(عليهم السلام) علاقه داشته و آنان را دوست مىداريد؟ در پاسخ گفت: چه مىگويى؟! صحبت از دوستى مىكنى! نَحْنُ مَفْتُونُونَ بِاَهْلِ الْبَيْتِ؛ ما شيفته و شيداى اهل بيت(عليهم السلام)هستيم!
بنابراين اگر «ولايت» به معناى «دوستى» باشد به زحمت مىتوان كسى را يافت كه ادعاى اسلام داشته باشد و در عين حال اهل بيت پيغمبر را دوست نداشته باشد. البته در صدر اسلام منافقانى يافت مىشدند كه در ظاهر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) اظهار علاقه مىكردند، ولى در واقع به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) ايمان نداشتند و به همين دليل نيز رابطه آنان با اهل بيت پيامبر خوب نبود.
به هر حال، در مسأله ولايت، امرى بالاتر و فراتر از دوست داشتن اهل بيت(عليهم السلام) مطرح است و مقصود از ولايت اهل بيت(عليهم السلام) تنها اظهار محبت و دوست داشتن آنها نيست.
«غدير»، ترجمانى گويا از «ولايت»
شايد بهترين و بارزترين چيزى كه مىتواند مقصود از ولايت اميرالمؤمنين و اهل بيت(عليهم السلام) را روشن كند «حديث غدير» است. داستان غدير به طور متواتر از بزرگان اسلام، اعم از شيعه و سنّى نقل شده است. عدهاى عمر خويش را در راه تبيين اين مسأله صرف كرده اند. يكى از آن افراد در عصر ما علامه امينى رضوان الله عليه است. كتاب شريف «الغدير» كه حاصل عمر آن بزرگوار محسوب مىشود دايرة المعارفى بزرگ و جامع، درباره حديث غدير و ماجراى فراموش نشدنى غدير خم است. مرحوم علامه امينى اين كتاب را در چندين جلد به نگارش در آورده كه متأسفانه هنوز جلدهاى آخر آن به