را تعيين كرد! آنان نقشه كشيده بودند كه خودشان نقشى در رياست مسلمانان داشته باشند!
ممكن است كسى بگويد حكومت آن زمان درآمدى نداشت، و حتى خليفه اول حصيربافى مىكرد؛ پس اين كار چه سودى براى آنها داشت؟ در پاسخ بايد گفت: «حب رياست»، عطش و آتشى است كه اگر به جان كسى افتاد او را بيچاره مىكند! جانشينى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) عنوان مهمى بود. كاخ و فرش زربفتى در كار نبود، حتى اسبى هم نصيب خليفه نمىشد؛ اما عنوان جانشينى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و رياست بر مردم فريبنده و جاذب بود.
آن روز عدهاى شيطان و باهوش، راه نفوذ در مردم را پيدا كردند و فهميدند كه مسأله را به چه صورتى براى مردم مطرح كنند كه خريدار داشته باشد. در طول تاريخ اسلام و در هر عصرى اين قبيل افراد نقش اساسى را در تمام انحرافات دنياى اسلام بازى كرده و مىكنند. آن روز نيز عدهاى از هم اينان طرح و نقشهاى تهيه كردند كه چگونه مسير جامعه را تغيير دهند، چگونه تبليغات كنند و چه شعارى را مطرح كنند كه مردم بپسندند. بزرگ ترين نقش را در گمراهى مردم همين گروه آدمهاى باهوش و شيطان صفت ايفا مىكنند. بزرگ ترين گناهها هم متعلق به همين گروه است و بزرگ ترين عذابها نيز روز قيامت براى آنها است. تا روز قيامت هر كس گمراه شود، سهمى از گناه گمراهى او براى كسانى است كه داستان سقيفه را طراحى كردند؛ عدهاى كه چند نفر بيشتر نيز نبودند.
مطلب از آن جا شروع شد كه گفتند: پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فقط ضامن دين مردم بود و اطاعت او تنها در امور دينى بر ما واجب بود. اكنون بعد از وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) ذرّهاى از محبت و ارادت ما نسبت به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) كم نشده و الآن