نه تنها اسم نمىبرد، بلكه ـ نعوذ بالله ـ لعن هم مىكرد. از پيامبر(صلى الله عليه وآله) ـ كه بانى اسلام بود و او به عنوان جانشينى آن حضرت حكومت مىكرد ـ براى اين كه مبادا اقوام پيغمبر(صلى الله عليه وآله) خوشحال شوند نامى نمىبرد و نسبت به اميرالمؤمنين(عليه السلام) به طريق اولى چنين مىكرد!
اين مسايل افسانه و شوخى نيست، بلكه واقعيتهاى تاريخ است. درست است كه يك نفر چنين عداوتى در دل داشته، ولى همين يك نفر باعث گرديده امتى از سعادت محروم شوند، خونهاى پاكى ريخته شود، و مصالح امت اسلامى تا هزاران سال تقويت شود.
4. حسادت
اميرالمؤمنين(عليه السلام) در جايى مىفرمايد: وَاللّهِ ما تَنْقِمُ مِنّا قُرَيشٌ اِلاّ اَنَّ اللّهَ اْختارَنَا عَلَيْهِمْ؛1 مخالفت طوايف ديگر قريش با ما (بنى هاشم) هيچ دليلى ندارد مگر حسد! چرا كه خداوند ما را بر ساير عرب برترى داده است (اشاره به اين كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و تمامى ائمه(عليهم السلام) از بنى هاشم هستند). قرآن كريم در اين زمينه مىفرمايد:
أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً؛2 آيا به مردم، به سبب آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده حسد مىورزند؟ در حقيقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم، و به آنان ملكى بزرگ بخشيديم.
[1]نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدى، خطبه 33 (در نسخه فيض الاسلام اين جمله وجود ندارد). [2] نساء (4)، 54.