بدارد، ولي خالق و کسي را که به او وجود ميبخشد دوست نداشته باشد؟ پس اين مرتبه از محبت لازمه ايمان به خداست و لازم نيست که تکليف مستقلي به آن تعلق بگيرد. همان تکليفي که به اصل ايمان تعلق ميگيرد، به لوازم آن و از جمله به محبت نيز تعلق ميگيرد و در نتيجه اگر کسي حتي مرتبه ضعيفي از ايمان به خدا را داشته باشد، مرتبه ضعيفي از محبت به خدا را خواهد داشت.
ب) محبت ملازم با عمل به تکاليف الاهي
مرتبه ديگري از محبت به خدا که لااقل از باب مقدمه واجب داراي وجوب عقلي است، محبتي است که باعث انجام واجبات و ترک محرمات ميگردد و مطلوبيت آن جنبه ابزاري و مقدمي دارد. توضيح اينکه انسان داراي خواستههاي گوناگوني است که گاه در مقام عمل با يکديگر تزاحم دارند و ترجيح برخي از آنها متوقف بر آن است که انسان آنها را مهمتر از ساير خواستهها و داراي مطلوبيت بيشتري بداند. با توجه به تزاحم بين خواستهها، مسئله تکليف و انتخاب مطرح ميشود و در نتيجه اگر انسان در تزاحم بين لذتهاي آني دنيوي با لذتهاي ابدي آخرت، لذتهاي آني دنيوي را ترجيح داد و محبت به دنيا بر محبت به خداوند و آخرت غلبه يافت، در آخرت از لذت بهرهمندي از رحمت الاهي محروم ميگردد. آنگاه بر اثر برتري علاقه و محبت به دنيا و لذتهاي آن بر محبت به خداوند، از نتيجه و ثمره ارزشمند محبت به خداوند که در راستاي اطاعت از دستورات الاهي حاصل ميگردد محروم ميماند. مانند آنکه غذايي براي بيماري زيان دارد، اما او به آن غذا علاقهمند است و ميخواهد که از خوردن آن لذت ببرد، چنانکه به سلامتي خود نيز علاقهمند است. پس او در معرض دو انتخاب است، انتخاب اول آنکه لذت سلامتي را ترجيح دهد و از تناول آن غذاي زيانبخش خودداري کند، انتخاب دوم آنکه لذت آن غذا را ترجيح دهد و از سلامتي خود چشم