اما صفت سوم اين است که شبانهروز خدا را بندگي ميکنند و کاري بهجز بندگي خدا ندارند و همه کارهاي آنها رنگ بندگي دارد و کاري را انجام ميدهند که مورد پسند و رضايت خداست. خوردن، خوابيدن، درس خواندن و هر کار ديگري که انجام ميدهند، مصداق بندگي خداست: ميخوابند تا بتوانند خوب عبادت کنند و غذا ميخورند تا نيرو براي عبادت داشته باشند و کار ميکنند تا زندگي آبرومندانه و شرافتمندانهاي داشته باشند و فرصت براي عبادت و بندگي خدا پيدا کنند. طبيعي است که همه کارهاي آنها که بهمقصد تقرب به خداوند و بندگي او انجام ميپذيرد و رضايت الاهي را در آنها لحاظ ميکنند، عبادت محسوب ميگردد.
د) خشيت و ترس از خدا
اما صفت چهارم اين است که درهرحال از خداوند خشيت دارند. چرايي اينکه خداوند دوست ميدارد که بندگان او درهرحال از او خشيت داشته باشند، اين است که هرکس در برابر موجود داراي عظمتِ فوقالعاده قرار گيرد و درک کند که در برابر چه کسي قرار گرفته، حالت انفعالي در او پديد ميآيد که در عربي از آن به هيبت و يا خشيت تعبير ميگردد. اين حالت با لکنت زبان به هنگام حرف زدن، لرزيدن دست و پا، پريدن رنگ صورت و ساير واکنشهاي رواني و جسمي که حاکي از آن است که انسان خود را باخته است همراه ميگردد. هر قدر انسان عظمت کسي را که با او مواجه شده بيشتر درک کند و بيشتر به حقارت خود در برابر او پي ببرد، آن حالت در وي قويتر و شديدتر ميگردد. حال هر قدر انسان عظمت و قدرت بينهايت خداوند را بيشتر درک کند، هيبت و خشيت او در برابر خداوند فزونتر خواهد گشت. البته در قرآن واژه «هيبت» به کار نرفته و واژه «خشيت» به کار رفته است و واژه هيبت در روايات و ادعيه