هرکس که از عذاب الاهي فرار ميکند ناچار است که به خدا پناه آورد، ازاينروي حضرت فرمودند: خدايا، من تو را شفيع خود قرار دادم تا عذاب و غضبت را از من برداري، و از عذاب و قهرت به خودت پناه آوردم چون پناهي جز تو وجود ندارد. لطف و کرم بينهايت خدا اقتضا ميکند که هرکس به او پناه آورد، نااميدش نسازد و رحمت و عنايت خويش را از او باز نگيرد. حتي خداوند به پيامبرش فرمان ميدهد که اگر مشرکان به او پناه آوردند به آنان پناه دهد و آنان را مورد محبت و لطف خود قرار دهد، حال آيا سزد که خود به بندگان مؤمن خطاکار که از کردار زشت خود پشيمان گشتهاند پناه ندهد و لطف و رحمتش را از آنان دريغ گرداند: وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکينَ اسْتَجَارَک فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ کلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْلَمُونَ؛[1] «و اگر يکي از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان؛ چراکه آنان قومي ناداناند».
طمع مؤمن به احسان و نعمتهاي الهي
خدايا، اکنون که جز تو پناهگاهي ندارم و جز درگاه تو جايي را ندارم که بدان روي آورم و کسي جز تو نميتواند خواستهها و نيازهايم را برطرف سازد، با چشمداشت و طمع فراوان به احسانت به نزدت آمدهام: اَتَيْتُکَ طامعاً في احسانِک راغباً فِي امْتِنانِک؛ «آمدم به درگاهت درحاليکه به احسان تو طمع و به نعمتهايت رغبت دارم».
برخي از واژگان مشترک بين زبان عربي و فارسي، در زبان فارسي در معنايي متفاوت از معنايي که در زبان عربي به کار ميرود استعمال ميگردد. مثلاً واژه «غرور» داراي معاني متعددي نظير «فريب»، «گولخوردگي»، «اغفال» و «خودبيني» است و در زبان عربي بيشتر به معناي «فريب» به کار ميرود؛ بهعنوان نمونه خداوند وقتي