آنان بر اساس تصوري فاسد و غلط بر اين باور بودند که خداوند دختراني دارد که به جهت محبت و علاقه و رودربايستي، خواسته آنان را تأمين ميکند. ازاينجهت وقتي گناهي مرتکب ميشدند که کيفر آن عذاب و آتش جهنم بود، به بتهايي که نماد ملائکه ـ که از نظر آنان دختران خـدا بودند ـ به شمار ميرفتند متوسل ميشدند و در برابر آنها تعظيم و کرنش ميکردند تا نظر دختران خدا را بهسوي خود جلب کنند و آنان نيز در نزد خداوند شفاعت کنند و خداوند براي خشنودي دخترانش و براي اينکه آنان از او نرنجند و آزرده نشوند، از عقوبت و کيفر گناهکار صرفنظر کند. قرآن درباره اين عقيده فاسد مشرکان ميفرمايد:
وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِکونَ؛[1] «و بهجاي خدا چيزهايي را ميپرستند که نه زيانشان ميرساند و نه سودشان ميدهد و گويند: اينها شفيعان ما نزد خدايند. بگو: آيا خداي را به چيزي خبر ميدهيد که در آسمانها و زمين سراغ ندارد؟ او پاک و برتر است از آنچه [با او] شريک ميسازند».
شفاعت از منظر اسلام
اما شفاعتي که در اديان توحيدي و بهخصوص در اسلام مطرح شده است (و حتي وهابيت نيز با استناد به حديثي که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در آن فرمودند: ادَّخَرْتُ شَفَاعَتِي لِأَهْلِ الْکبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي؛[2] «شفاعتم را براي اهل گناهان کبيره از امتم ذخيره کردهام» اصل آن را پذيرفتهاند ولي آن را مختص به شفاعت پيامبر(صلي الله عليه و آله) در آخرت ميدانند و اعتقاد به شفاعت
[1] يونس (10)، 18. [2] مجلسي، بحار الانوار، ج 8، باب 21، ص30.