أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْکمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ کاذِبٌ کفَّارٌ؛[1] «آگاه باشيد که آيين پاک از آنِ خداست و آنان که جز او دوستان و سرپرستاني گرفتند، [گويند:] ما آنها [بتان] را نميپرستيم مگر براي اينکه ما را به خدا نزديک سازند؛ همانا خداوند ميان آنان [مشرکان و موحدان] درباره آنچه اختلاف دارند [شرک و توحيد] داوري ميکند. خدا کسي را که دروغگو و کافر و ناسپاس است راه ننمايد».
(در آيه شريفه «زلفي» مترادف با «قرب» است و ازاينروي برخي از مفسران گفتهاند که «زلفي» مفعول مطلق «يقربونا» است و بنابراين، تقدير جمله ليقربونا الي الله زلفي، ليقربونا الي الله قربي خواهد بود.)[2]
مفهوم قرب به خدا
بنابر آنچه در آيه شريفه آمده حتي مشرکان نيز بر اين باور بودند که بايد به خداوند نزديک شوند، منتها آنان چون از راه فطري تقرب به خداوند غافل بودند، در تحريفي آشکار بتهاي جامد و بيجان را واسطه تقرب به خداوند قرار دادند. روشن است که تقرب و قرب به خداوند از مقوله قرب مکاني و جسماني و به معناي کم شدن فاصله حسي بين دو چيز نيست؛ چون خداوند مجرد و غيرجسماني است، بلکه اين قرب معنوي است. اما ازآنجهت که خداوند در سراسر هستي حضور دارد و هيچچيز از خداوند دور نيست، منظور از تقرب به خداوند تقرب ويژه معنوي انسان به خداست
[1] زمر (39)، 3. [2] فضلبنحسن طبرسي، مجمع البيان، ج 8، ص761.