لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَکنْ لِيُخْطِئَهُ وَأَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَکنْ لِيُصِيبَهُ وَأَنَّ الضَّارَّ النَّافِعَ هُوَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ؛[1] «هيچ بندهاي مزه ايمان را نچشد، تا آنکه بداند آنچه به او رسيده، از او نميگذشت و او را گريزي از آن نبود و آنچه از او گذشته است به او نميرسيد، و اينکه زيانبخش و سودرسان تنها خداوند عزّ و جلّ است».
مؤمن رهيافته به مقام يقين باور دارد که خداوند قادر، حکيم و مهربان بر جهان حکومت ميکند و بخششها و عطاياي خويش را بر اساس مصلحت و استعداد افراد تقسيم ميکند و نيز بر اساس حکمت و مصلحت خويش افراد را با سختيها و مصيبتها مواجه ميگرداند. ازاينروي، اگر مصيبتي بر او وارد شود و چيزي را از دست بدهد ناراحت نميشود؛ چون ميداند که مدبر عالم از روي حساب و حکمت چنان تقديري را براي او رقم زده است و آنچه رخ داده به صلاح اوست. ناراحتي و نگراني او از آن است که نکند به جهت کوتاهي و گناهي که از او سرزده و يا به جهت آنکه حق کسي را ضايع ساخته خداوند آن مصيبت و گرفتاري را براي او پديد آورده است. اگر کسي با مصيبتي مواجه گرديد، مالي را از دست داد و خسارتي بر او وارد آمد، نبايد بيتابي و ناشکيبايي کند؛ بلکه به وارسي رفتار خود بپردازد و اگر اشتباه و کوتاهي از او سرزده به جبران آن بپردازد و از خداوند طلب بخشش کند. اگر اشتباه و کوتاهي از او سرنزده، باور داشته باشد که خداوند بهوسيله آنچه بر او وارد آمده، او را امتحان و آزمايش کرده است، پس بکوشد که سربلند از آزمايش الاهي خارج شود و ناشکيبايي نکند و راضي به خواست خدا باشد.
هدايت و رستگاري مؤمن در پرتو نور يقين
دل مرکز احساسات، عواطف و ادراک است و بيم و اميد به دل مربوط ميگردند. از منظر