قُلوبُنا أوعِيَه لِمشيه اللهِ فاِذا شاءَ شِئْنا؛[1] «دلهاي ما ظرفهاي مشيت و خواست خداست، پس آنچه را او بخواهد و اراده کند ما اراده ميکنيم و ميخواهيم».
آري، آن رهيافتگان به عاليترين مراتب قرب الاهي و مقام بندگي خدا چنان محو جمال و جلال الاهي ميشوند که اراده و مشيت خدا جايگزين اراده و مشيت آنها ميگردد و خداوند خوف و اميد در دلشان پديد ميآورد، و هرگاه خداوند صلاح دانست، به اموري که موجب خوف ميگردد توجه ميکنند، ازآنجهت که خداوند بخواهد توجهشان به عقوبتهاي الاهي جلب ميگردد. آنان در پي آن هستند که هرچه را خداوند در وجودشان قرار داده در راه بندگي خدا صرف کنند و حقيقت بندگي چنين اقتضايي دارد. در جايي که خدا ميخواهد شاد ميشوند و هرگاه خدا بخواهد غمگين ميشدند، هرجا که خداوند بخواهد ترسان ميشوند و چون خداوند بخواهد که به آتش و عذاب الاهي توجه يابند، بدان توجه ميکنند و از لهيب و شرارههاي نابودگرش ضجّه ميزنند و فرياد ميکشند و درواقع، رفتار آنان نمايانگر اين واقعيت است که بهترين مورد ظهور و بروز امکانات و حالات و نعمتهايي که خداوند در اختيار انسان نهاده، همان مواردي است که در ايشان ظهور يافته است.
خوفورجاي بايسته در روايات
اگر ما درصدد آن باشيم که خوفورجا را در خودمان ايجاد و يا تقويت کنيم تا بدينوسيله به انجام واجبات و ترک گناهان موفق گرديم، براي اين منظور بايد به مطالعه آيات و روايات و مباحث اخلاقي و بهرهبردن از دريافتهاي عقلي روي آوريم. ضمناً بکوشيم تا تعادل بين دو حالت خوفورجا حفظ گردد. خوف از عذاب الاهي، بر اميد به ثواب و آمرزش الاهي غلبه نيابد و بالعکس اميد و ثواب و پاداش الاهي، بر