اسلامى به همان بدبختىها برخواهند آمد. البته خداىتعالى در موارد ديگرى نيز، اين صفت نكوهيده را مذمت كرده است؛[1] مثلا در مورد نعمتهاى فراوان آلابراهيم(عليهم السلام) و حسادت در مورد آن فرموده است:
براساس احاديث، مقصود از آلابراهيم، ائمه(عليهم السلام) هستند (نَحْنُ وَاللهِ النّاسُ اْلمَحْسُودُون)[3] و مراد از ملك عظيم، لازمالاطاعه بودن حضرات آنان است.[4]و[5]
شايد علت اينكه امام(عليه السلام) در اين قسمت اين نكته را گوشزد فرمودند (...وَلا لِفَضْلِهِ عِنْدَكُم حُسّادا) وجود كسانى از غير بنىهاشم، و كينه آنها به اين طايفه باشد.
[1] ماده حسد غير از مورد مذكور و نساء (4)، 54؛ در فتح (48)، 29 و فلق (113)، 5 به كار رفته است. [2] نساء (4)، 54. [3] نور الثقلين، ج 2، حديث 304. [4] همان، حديث 305. [5] همان، ص 75 ـ 80، حديث 297 ـ 312. [6] مفرد آن «دَعِىّ» است. در لغت «دَعِىّ» را از ماده «دِعْوَة» و در مورد نسبت به پدر دانستهاند؛ در مقابل «دَعْوَة» كه همان دعوتى است كه براى صرف غذا استعمال مىشود. (و در فارسى نيز به كار مىبريم). صحاح، ج 6، ص 2337. بايد افزود: اين لفظ هم در پسرخوانده به كار مىرود، هم در مورد فردى كه پدرِ مشخصى ندارد. قاموس المحيط، ج 4، ص 474 (و در اينجا همين مراد است).