توجه به عدم اطلاعِ كامل از حكمتها و اَسرار آن، مىتوان به ميزان دينپذيرى و گردن نهادن عملى (و نه شعارى) افراد مختلف، به مبانى دين و معارف بلند قرآن كريم پى برد.
مكه، شهرى بىگل و گياه با سنگهاى سياه و درههاى پر پيچ و خم است و زمينه مساعدى براى دامدارى نيز، در آن ديده نمىشود. خداوند عزيمت به سوى چنين شهرى را با شرايطى خاص بر ساكنان ديگر نقاط زمين واجب فرموده است. آنان طى مراسم ويژهاى بايد مُحرم شده و پس از هفت بار طواف گرد خانه خدا، هفت مرتبه فاصله بين دو نقطه معين را طى كنند. روز نهم راهى بيابانى خشك و كويرى شوند كه اخيراً به زحمت قدرى آبرسانى و درختكارى شده، جايى كه پيشتر، روز قبل از عرفه، مشكها را براى رفع عطش حاجيان به آن منطقه حمل مىكردند و به اين مناسبت آن روز را روز ترويه ناميدهاند.
آيا اين خيل عظيم، در پى شركت در همايش علمى يا سخنرانى حماسى و شورانگيز يا مزايده و مناقصه بسيار پر سود و يا امورى از اين قبيل هستند؟ به راستى چه عاملى چنين تجمّع پرشورى را سبب شده و اينان با كدامين هدف، سراسيمه خود را به آن نقطه مىرسانند و مىكوشند حداكثر پيش از غروب در آنجا حاضر شوند؟ دعا، ذكر، مناجات و استفادههاى معنوى فراوان، بسيار بجا و ضرورى است؛ ولى سخن در اين است كه چرا بر «اصل توقف در آنجا در زمانى معيّن» تأكيد شده و از واجبات حج شمرده شده است؟ چرا پس از غروب همان روز سيل خروشان جمعيت به پيروى از پيامبرى والامقام(صلى الله عليه وآله) كه بين نماز