كه استفاده صحيح از آن مىشود و داراى فكر صحيح، احساسات و عواطف پاك است. اما قلبى كه كاركرد نامطلوب و ناسالم دارد، حقيقتاً قلب نيست و چنانكه در آموزههاى دينى، چشم ناسالم و ناپاك و چشمى كه حقايق را نمىبيند نابينا معرفى شده، قلب ناسالم كه حقايق را درك نمىكند و خاصيت و اثر مطلوب ندارد، كور دانسته شده است:
فَإِنَّها لا تَعْمَى الأَْبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛[1] در حقيقت، چشمها كور نيست؛ ولى دلهايى كه در سينهها است كور است.
ويژگى حيات مطلوب قلب
پاسخ اين پرسش كه آيا حيات براى قلب مطلوب است و يا مرگ، اين است كه حيات قلب گونههاى متفاوتى دارد. گاه حيات قلب آثار سازنده و مطلوب دارد و انسان در پرتو اين حيات انسان به تعالى و كمال مىرسد. بىشك چنين حياتى براى قلب مطلوب است. اما گاه قلب داراى گونهاى از حيات است كه آثار نامطلوبى چون سرمستى، بدمستى و غفلت دارد. چنين حياتى كه امرى عارضى براى قلب است، از نگاه ارزشمدارانه، نامطلوب و ناپسند است و از اين جهت، براى قلب مرگْ بر چنين حياتى ترجيح دارد. چنانكه زندگى زمانى براى انسان ارزش دارد كه در بردارنده آثار مطلوب و سازنده باشد، وگرنه اگر زندگى بىفايده و بىثمر باشد و آثار مطلوبى نداشته باشد، مرگ بر آن ترجيح دارد. در حقيقت