كه رنگ خدايى ندارد رها كنيد. به هرحال اولّين وصيّت و سفارش حضرت(عليه السلام) اين است كه، تقوا را رعايت كن و اين كلام جامع، شامل تمام ارزشهايى مىشود كه در اسلام و در همه اديان الهى معتبر است.
حضرت على(عليه السلام) از آن روى نخست ما را به تقوا سفارش مىكنند كه، تقوا محور همه ارزشهاست. و افزون بر آن، اگر روحيه تقوا و خداپروايى در نهاد آدمى وجود نداشته باشد؛ يعنى مواظب نباشد كه احكام الهى را رعايت كند و واجبات را انجام بدهد و محرمات را ترك كند، راه به جايى نمىبرد. انسانى كه حالت بىبند و بارى و بىمبالاتى و بىتفاوتى بر او حاكم باشد، در زندگى خود سردرگم بوده و راه به جايى نمىبرد. اوّلين شرط در مسير تكامل آن است كه آدمى، براى اعمال و رفتار خود معيار و ضابطهاى در اختيار داشته باشد و هواهاى نفسانى خود را تحت كنترل بگيرد. آدمى براى ترقى و تعالى، بايد طغيان و سركشى و بىبند و بارى را رها كند، والاّ مادامى كه پيرو هواى نفس خود باشد و هرچه دلش مىخواهد انجام دهد، هرگز به جايى نمىرسد. پس قدم اوّل اين است كه خودش را كنترل كند. گويا از همين روست كه وصيّت اول حضرت(عليه السلام) رعايت تقوا مىباشد.
ذكر و ياد خداوند
دوّمين وصيّت اساسى، حضرت على(عليه السلام) ذكر و ياد خداوند است كه موجب آبادى قلب مىگردد، لذا سفارش مىفرمايد: وَ عِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ؛ قلب خود را با ذكر و ياد خدا آباد ساز. چنان كه ملاحظه خواهيد نمود، در ادامه اين وصيّت الهى مباحث و جملاتى خواهد آمد كه محور همه آنها را قلب تشكيل مىدهد و در اينجا ابتدا راجع به «عمارت قلب» صحبت مىفرمايد. گويا اينگونه فرض شده كه قلب هم مىتواند آباد يا ويران باشد. از اين جملات گهربار استفاده مىشود كه قلب، يك حيات و موت مخصوص به خود دارد. اين از عجايب است كه قلب هم بايد يك نوع حيات، و يك نوع مرگ داشته باشد، همانگونه كه قلب بايد آرامش داشته و بعضى از مشكلات را بپذيرد و برخى از حقايق را باور نمايد. طبيعى است كه هيچ كس نمىخواهد وجودش بىثمر و عاطل و باطل، و همانند صحراى باير، بىآب و علف و