دعا با ديگر اعمال مستحب مىپردازيم و در اين مورد هم به طور خلاصه مىگوييم: حتى به جاى عمل مستحبى هم نمىتوان فقط دعا نمود؛ يعنى نخست بايد بدانيم كه اعمال مستحب از درجه مطلوبيّت يكسان برخوردار نيستند و دعا اگر چه مستحب است، ولى مطلوبيّت آن از تمام اعمال مستحب بيشتر نيست تا به جاى تمام اعمال استحبابى فقط دعا نماييم، بلكه چه بسا مطلوبيت دعا از برخى اعمال كمتر باشد و اگر دعا با ديگر اعمال همسنگ و همطراز هم باشد، باز نمىتوان به جاى هر عملى فقط دعا نمود.
هر چيز به جاى خود نيكوست
انسان موجودى يك بعدى نيست. روح انسان داراى ابعاد گوناگونى است. و هر بعدى از ابعاد وجودى انسان با يك دستورالعمل و رفتار خاص تكامل پيدا مىكند. لذا اگر آدمى به جاى بهرهورى از همه وسايل تكامل روح، فقط به يك رشته از وسايل، مانند عبادات و يا مستحبات فردى و يا اقتصادى و... بپردازد در واقع روحش نامتعادل و نامتوازن مىشود و راه تكامل را به روى خود سدّ مىنمايد.
در يك تنظير و مقايسه معقول به محسوس، اين گونه مىتوان مقصود را بيان نمود كه همه اندامهاى انسان بايد به طور متعادل رشد كنند. اگر بعضى از اندامها خيلى رشد نمايند، ولى اندامهاى ديگر رشد نكرده و يا كوچك بمانند، توازن و تعادل بدن به هم مىخورد؛ مثلا اگر سر انسان نسبت به بدنش خيلى بزرگ شود، يك انسان نامتعادلى خواهد شد افزون بر اين، زيبايى خود را از دست مىدهد. چون زيبايى بدون توازن و تناسب معنا ندارد. روح انسان هم همين طور است و گفتيم كه روح انسان ابعاد مختلفى دارد كه اگر فقط يك بعد آن رشد كند، انسان، نامتعادل رشد كرده و در واقع از تكامل باز مىماند. اگر كسى فقط در باب دعا تكامل پيدا كند و در ابواب ديگر علمى و عملى ناقص بماند، نامتعادل رشد نموده است. اگر كسى دعا كند ولى صله رحم ننمايد و به همسايه فقير خود رسيدگى نكند و اصلاً بهرهاى از انفاق و خدمت به خلق نداشته باشد، هرگز به رشد و كمال انسانى نخواهد رسيد. مانند اين كه دعا مىكند، ولى پول را بيشتر دوست دارد و هيچ وقت از پولش براى كمك به ديگران استفاده نمىكند. چنين