و هم مقدار مسافت طى شده تقليل مىيابد و حتى گاهى اوقات انسان را از راه رفتن باز مىدارد. پس بايد توجه داشته باشيم و همان متاعى را براى سفر برداريم كه لازم است و بدون آن، سفر ناممكن مىنُمايد و از طرفى در مقدار آن نيز دقت كنيم كه زياد شدن و يا كم شدن آن هر يك به نوعى باعث باز ماندن از ادامه مسير مىشود؛ هر چه سبكبارتر، سفر راحتتر.
بنابراين انسان در اين سفر طولانى و پر خطر بايد دو موازنه را رعايت كند. در درجه اوّل از آن چيزى كه ضرورى است به ميزان كفايت به همراه بردارد كه كم و يا زياد آن هر دو موجب خسران مىگردد، و در دومين قدم صرفاً به آنچه كه لازم است، اكتفا كند و چيزهايى را كه لازم نيست، كنار گذارد تا مزاحم ادامه سفر نشود. پس هم بايد زاد و توشه برداريد و هم بايد سبكبار باشيد كه هر قدر بار سفر سنگينتر باشد، ديرتر به مقصد مىرسيد و انرژى بيشترى صرف مىكنيد و گاه از راه رفتن باز مىمانيد: فَلا تَحْمِلَنَّ عَلى ظَهْرِكَ فَوْقَ بَلاغِكَ؛ چيزى كه به آن احتياج نداريد، برنداريد و به پشت خود تحميل مكنيد، فَيَكوُنَ ثَقيِلا وَ وَبَالا عَلَيْك؛ كه اسباب زحمت مىشود و تو را از راه رفتن باز مىدارد.
چگونه سبكبار زندگى كنيم؟
كلام تاكنون اينگونه به نتيجه نشست كه زندگى دنيا سفرى طولانى و پرمخاطره است و سبكبار سفر نمودن در اين مسير مطلوب و پسنديده است. لذا ضرورى است بدانيم كه چگونه مىتوان سبكبار، زندگى كرد؟ و اين مسير را به راحتى پشت سر نهاد؟ حضرت على(عليه السلام) در قالب يك مثال زيبا آيين يك سفر راحت را تعليم داده و مىفرمايند: انسانهاى مسافر معمولا در اين فكر هستند كه كولهبار سفر خود راروى دوش ديگران بگذارند تا ديگران بار سفر آنها را بر دوش بكشند و حتى اين عمل را نوعى زرنگى و زيركى مىشمارند. يعنى آرزوى مسافر سنگينبار اين است كه هم سفرى داشته باشد كه بار سفر او را به دوش كشد و بدون كم و كاست و به دور از هر مزد و منتى آن را در مقصد تحويل او بدهد. عقل نيز چنين عملى را ستايش كرده و مىگويد كارى از اين بهتر نيست كه در طى مسير سبكبار حركت كرده و در مقصد كه به اين بار و بُنه احتياج داريم آن را تحويل بگيريم. لذا هيچ عاقلى نيست كه