اى پسرم! از آنجا كه مشاهده نمودم تو به سنّى (سنّ رشد) رسيدهاى و دريافتم سستى و ضعف خودم رو به فزونى گذارده است، [لذا] به منظور اهدافى، اقدام به وصيّت براى تو نمودم: از آن جمله اينكه [مبادا] قبل از بيان آنچه در دل دارم، اجل من فرا رسد و فكرم همانند بدنم دچار نقص و كاستى گردد و پيش از [وصيت] من، تمايلات نفسانى بر تو مسلّط شوند و فتنههاى دنيا پيشدستى نمايند و تو را مانند شتر گريزپاى درآورند. همانا قلب نوجوان همچون زمين بكر و ناكِشته مىماند كه با چيزى مواجه نگردد، مگر اين كه آن را بپذيرد. از اين روى قبل از آنكه دلت سخت و عقلت مشغول گردد، به ادب بپرداز! تا با جديّت تمام و اراده قاطع از آنچه
[1] در برخى نسخ به جاى عبارت «لَمَّا رَاَيْتُكَ قَدْ بَلَغْتَ»، تعبير «لَمَّا رَاَيْتَنِى قَدْ بَلَغْتُ ...» آمده كه در اين صورت معنا چنين مىشود: «از آنجا كه مشاهده مىكنم سنى از من گذشته»؛ يعنى حضرت(عليه السلام) حال خودشان راتوصيف مىفرمايند نه اينكه وضعيّت امام حسن(عليه السلام) را بيان كنند. [2] در برخى نسخهها به جاى «فَبَادِرْ»، «فَبَادَرْتُكَ» آمده است كه در اين صورت معنا چنين مىشود: «پس به تربيت و تأديب تو مبادرت كردم».