مىآيد و زلزلهاى رخ مىدهد و سيلى سرازير مىگردد از زير سقف بيرون نرود و همانجا به خدا و ائمه متوسل گردد، بلكه در حالى كه دل متوجه خداست از اسباب طبيعى كه خدا قرار داده نيز بايد بهره گرفت و استفاده از اسباب طبيعى را به عنوان وظيفه الهى تلقى نمود؛ زيرا خدا حكمتهايى را در استفاده از اين اسباب قرار داده و از انسان خواسته است كه از طريق اسباب طبيعى امراض و مشكلات خود را درمان كند.
آدمى به ميزان ايمان و مرتبه معرفت خود به هنگام احساس خطر به پناهگاهى پناه مىبرد و به سوى آن توجه مىكند. البته اين توجه خود باعث تقويت ايمان مىشود؛ چون تكامل ايمان و معرفت به كمك همين توجهات و فكر كردن و به دنبال حالات قلبى پديد مىآيد و با انجام رفتار مناسب ايمان نيز قوىتر مىشود. از همين روست كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) مىفرمايد: أَلْجِىءْ نَفْسَكَ فِى الاُْمُورِ كُلِّهَا اِلى اِلهِكَ فَاِنَّكَ تُلْجِئُهَا اِلى كَهْف حَريز وَ مانِع عَزيز وَ اَخْلِصْ فِى الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ؛ در هر حالت و موقعيتى كه در برابر دشمن و يا خطرى قرار گرفتيد و نيازمند نيروى قوى شديد، به خداوند متعال پناه ببريد كه اگر به چنين پناهگاهى تكيه نماييد از خطر مصون مانده و هرگز در برابر دشمن و خطر، شكست نخواهيد خورد.
استمداد از خدا و ديگران
شايان عنايت است كه پناه بردن به ملجأ و پناهگاه الهى فقط براى دفع دشمن و خطر نيست، بلكه براى جلب منفعت نيز بايد از خدا استمداد جويد؛ چرا كه تمامىامور به دست خداى متعال است و همه چيز، اعمّ از دفع بلايا و اعطاى عطايا و نعمتها را بايد از درگاه ربوبى او مسئلت نمود.
همچنين بايد توجه داشت كه اعتماد به خدا و روى آوردن به درگاه حضرت حق، هم در ميدان عمل و هم در مقام اعتقاد و ساحت قلب هر دو لازم و ضرورى است. البته آنچه در اين ميان مهم است همان حالت قلبى است. آن زمانى كه انسان احساس نياز و يا احساس خطر مىكند در هر دو حالت بايد جوارح و جوانح او متوجه خدا باشد؛ مثلا اگر براى نفس كشيدن احتياج به هوا دارد، در عمق دل بايد توجه داشته باشد كه خدا اين هوا را به ريه او مىرساند، و