هر كس به خواست و رضاى من عمل كند، سه خصلت به او عطا مىكنم، به او سپاسگزارى را مىآموزم كه با جهل همراه نمىگردد.
پس ويژگى و خصلت اول، شكر و سپاسگزارى از خدا، همراه با باور و آگاهى است. انسان بالطبع ناسپاس است، پيوسته غرق در نعمتهاى بىشمار خداست، ولى بدان توجه ندارد، اما وقتى نعمتى ازاو گرفته شود، فريادش بلند مىشود. ميليونها نعمت دارد و حقش را ادا نمىكند، اما وقتى يكى از آنها كم مىشود، داد و فريادش بلند مىشود و به التماس و گريه و نذر و نياز و دعا روى مىآورد! تازه آنها كه اهل ايمان و توسلند، به توسل و دعا روى مىآورند و الا ديگران تنها قيافههايشان را درهم مىكشند و نااميد مىشوند:
اگر ما انسان را از نعمت و رحمتى برخوردار كرديم (تا شكر كند) سپس (به جهت كفران او) آن نعمت را از او باز گرفتيم، سخت به نااميدى و كفران در مىافتد.
در آيه ديگر مىفرمايد: «... وَ اِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ»[2] وقتى شر و آسيبى به او رسد، مأيوس و نااميد مىگردد.
باز در جاى ديگر مىفرمايد: «اِنَّ الاِْنْسانَ لَظَلوُمٌ كَفّارٌ»[3] انسان سخت ستمگر و كفران پيشه است.
در مقابل اين گروه، خداوند به بندگانى كه طالب رضاى او هستند، مقام حق شناسى و شكرگزارى عطا مىكند، و علاوه اين حق شناسى با جهل آميخته نيست، بلكه نعمتهاى خدا را مىشناسند و در مقام شكرگزارى بر مىآيند. ما چون به همه نعمتهايى كه خدا به ما عطا كرده، واقف نيستيم، اگر هم شكرى به جا آوريم، محدود خواهد بود و در كنار آن دهها ناسپاسى و ناشكرى از ما سر مىزند. در همان حال كه پى به نعمتى بردهايم و از آن شكرگزارى مىكنيم، از