تعبير «يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِياما» در جايى صادق است كه تمام شب يا بخش قابل توجهى از آن صرف نماز و عبادت و قيام و سجده شود. اين تعبير يادآور آيات ابتداى سوره «مزّمّل» است؛ آنجا كه مىفرمايد:
يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلاّ قَلِيلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلا؛[1] اى جامه به خويش فرو پيچيده! شب را به پا خيز مگر اندكى، نيمى از شب يا اندكى از آن بكاه، يا بر آن [نصف] بيفزاى و قرآن را شمرده و با تأمل بخوان.
پيامبرى كه قرآن بر قلب مقدس او نازل شده و وجودش تجسم قرآن است، با اين حال خداى متعال به او امر مىفرمايد كه دست كم نيمى از شب را، اندكى كمتر يا بيشتر، مشغول نماز باش و با تأنّى و ترتيل به تلاوت قرآن بپرداز!
افسانه يا واقعيت
ديگران را نمىدانم، اما بنده نسبت به خودم بايد بگويم واقعيت اين است كه وقتى با اينگونه مفاهيم و تعابير قرآن مواجه مىشوم حقيقتاً برايم بسيار تعجبآور و حيرتانگيز است! ما كه خود را تابع قرآن مىدانيم، به خصوص امثال بنده كه غير از اين، مبلّغ دين هم هستيم و به اصطلاح، لباس نوكرى و سربازى حضرت ولىّ عصر، امام زمان ـ ارواحناله الفداء ـ را بر تن داريم، آيا اين قبيل آيات تا چه حد بر زندگى و اعمال و رفتار ما قابل تطبيق است؟ آيهاى كه فعلا محل بحث است، مىفرمايد بندگان خداى رحمان كسانىاند كه شب را با عبادت و سجده و قرائت قرآن به صبح مىرسانند؛ آنگاه اين آيه را مقايسه كنيد با وضع و حال امثال بنده كه تمام يا اكثر قريب به تمام شب را در بستر آرميدهايم و در واقع شب را با خواب به صبح مىرسانيم!
اين امور گرچه ممكن است امروزه براى ما افسانه جلوه كند، اما بزرگان متعددى را سراغ داريم كه واقعاً از چنين حالاتى برخوردار بودهاند. يكى از بزرگان ـ كه من هيچ وقت نشنيده بودم از خودش و اشتغالات و حالاتش صحبت كند ـ مىفرمود، زمانى كه من