تاکنون با اصطلاحات مختلف فلسفه آشنا شدهايم، اکنون نوبت آن فرارسيده که موضوع بحث اين کتاب را روشن کنيم و توضيح دهيم که منظور ما از فلسفه چيست و در اين کتاب از چه مسائلي گفتوگو ميشود. ولي پيش از آنکه به تعريف فلسفه و معرفي اجمالي مسائل آن بپردازيم، خوب است توضيح بيشتري پيرامون «موضوع» و «مسائل» و «مبادي» علوم و روابط آنها با يکديگر بدهيم.
در درسهاي گذشته گفتيم که واژه «علم» طبق چهار اصطلاح از اصطلاحات پنجگانهٔ نامبرده، به مجموعهاي از قضايا اطلاق ميشود که مناسبتي بين آنها لحاظ شده باشد. ضمناً روشن شد که اين مناسبتهاي گوناگوناند که علوم را از يکديگر جدا و متمايز ميکنند. نيز معلوم شد که بهترين مناسبتهايي که بين مسائل مختلف لحاظ ميشود و ملاک تمايز علوم قرار ميگيرد، مناسبت موضوعات آنهاست؛ يعني مسائلي که موضوعات آنها اجزاء يک کل يا افراد يک کلي را تشکيل ميدهند، بهصورت علم واحدي درميآيند.
بنابراين مسائل يک علم عبارت است از قضايايي که موضوعات آنها زير چتر عنوان جامعي (کل يا کلي) قرار ميگيرند، و موضوع يک علم عبارت است از همان عنوان جامعي که موضوعات مسائل را دربرميگيرد.
در اينجا خوب است يادآور شويم که ممکن است يک عنوان، موضوع دو يا چند علم قرار گيرد و اختلاف آنها بهحسب غايات يا روشهاي تحقيق باشد. اما نکته ديگري را نبايد از نظر دور داشت و آن اين است که گاهي عنواني که براي موضوع