در بخش اول، نخست مروري بر سير تفکر فلسفي داشتيم و سپس به بيان اصطلاحات علم و فلسفه و روابط فلسفه با علوم و با عرفان پرداختيم و در پايان، اهميت و ضرورت پژوهش در مسائل فلسفي را توضيح داديم.
در بخش دوم، اقسام شناخت را مورد بررسي قرار داديم و نقش عقل و حس را در تصورات و تصديقات روشن ساختيم و سرانجام، مسئله اساسي شناختشناسي يعني «ارزش شناخت» را بيان کرديم و توان عقل را بر حل مسائل فلسفي و متافيزيکي ثابت نموديم.
اينک نوبت آن فرا رسيده که به کمک اين نيروي عظيم خدادادي که يکي از بزرگترين نعمتهاي الهي براي انسان است، به بررسي مسائل هستيشناسي و متافيزيک بپردازيم که از سويي «مادر علوم» بهشمار ميرود، و از سوي ديگر کليد حل مهمترين مسائل بنيادي در زندگي انسان ميباشد؛ مسائلي که اساسيترين نقش را در سرنوشت بشر و سعادت و خوشبختي ابدي يا شقاوت و بدبختي جاوداني وي ايفا مينمايند.
در اين بخش، حقيقت هستي و انواع و جلوههاي آن و روابط کلي موجودات با يکديگر مورد بحث و کاوش قرار ميگيرد، اما پيش از پرداختن به اين مباحث، لازم است توضيحي پيرامون مفاهيم و روابط آنها با مصاديق عيني، و نيز توضيحي پيرامون الفاظ و روابط آنها با معاني بدهيم و به برخي از لغزشگاههايي که در اين زمينهها وجود دارد اشاره کنيم تا در ضمن بحثهاي آينده دچار لغزش و مغالطه نشويم، آنچنانکه بسياري از انديشمندان دچار شدهاند.