دانستيم که علم حضوري، يافتن خود واقعيت عيني است و ازاينرو شک و شبههاي در آن راه ندارد؛ ولي ميدانيم که دايره علم حضوري محدود است و بهتنهايي نميتواند مشکل شناختشناسي را حل کند و اگر راهي براي بازشناسي حقايق در ميان علوم حصولي نداشته باشيم، نميتوانيم منطقاً هيچ نظريهٔ قطعي را در هيچ علمي بپذيريم و حتي بديهيات اوليه هم قطعيت و ضرورت خودشان را از دست خواهند داد و از بداهت و ضرورت، تنها نامي براي آنها باقي خواهد ماند. بنابراين لازم است تلاش خود را براي ارزشيابي شناختهاي حصولي و بهدست آوردن معيار حقيقت در آنها ادامه دهيم و بدينمنظور به بررسي انواع علم حصولي ميپردازيم.
تصور و تصديق
منطقيين علم را به دو قسم تصور و تصديق تقسيم کردهاند و در واقع مفهوم عرفي علم را از يک نظر محدود کرده و آن را به علم حصولي اختصاص دادهاند، و از سوي ديگر آن را به تصور ساده هم گسترش دادهاند.
تصور در لغت به معناي «نقشبستن» و «صورتپذيرفتن» است، و در اصطلاحِ اهل معقول عبارت است از پديدهٔ ذهني سادهاي که شأنيت حکايت از ماوراي خودش را داشته باشد، مانند تصور کوه دماوند و مفهوم کوه.
تصديق در لغت به معناي «راست شمردن» و «اعتراف کردن» است، و در اصطلاح