نکته ديگر شايان توجه اين است که همه علمهاي حضوري از نظر شدت و ضعف يکسان نيستند، بلکه گاهي علم حضوري از قوت و شدت کافي برخوردار است و بهصورت آگاهانه تحقق مييابد، ولي گاهي هم بهصورت ضعيف و کمرنگي حاصل ميشود و بهصورت نيمهآگاهانه و حتي ناآگاهانه درميآيد.
اختلاف مراتب علم حضوري گاهي معلول اختلاف مراتب وجود شخص درککننده است؛ يعني هرقدر نفس از نظر مرتبه وجودي ضعيفتر باشد، علوم حضورياش ضعيفتر و کمرنگتر است، و هرقدر مرتبه وجودياش کاملتر شود، علوم حضوري آن کاملتر و آگاهانهتر ميگردد. تبيين اين مطلب متوقف بر بيان مراتب وجود و همچنين مراتب تکاملي نفس است که بايد در ساير علوم فلسفي اثبات شود، و در اينجا ميتوانيم براساس اين دو اصل موضوع، امکان شدت و ضعف در علوم حضوري را بپذيريم.
علم حضوري به حالات رواني نيز بهصورت ديگري قابل شدت و ضعف است؛ مثلاً بيماري که از درد، رنج ميبرد و درد خود را با علم حضوري مييابد، هنگامي که دوست عزيزي را ميبيند و توجهش بهسوي او معطوف ميشود، ديگر شدت درد را درک نميکند. علت ضعف اين ادراک، ضعف توجه است. برعکس، موقع تنهايي و بهخصوص در شب تاريک که توجهي به ساير امور ندارد، درد خود را با شدت بيشتري درک ميکند که علت آن، شدت توجه است. اختلاف مراتب علم حضوري ميتواند در تفسيرهاي ذهني آنها مؤثر باشد؛ مثلاً نفس در مراحل اوليه با اينکه علم حضوري به خويشتن دارد، ممکن است در اثر ضعف اين علم، ارتباط خود را با بدن بهصورت «رابطه عينيت» تصور کند و در نتيجه بپندارد که حقيقت نفس همين بدن مادي يا پديدههاي مربوط به آن است، ولي هنگامي که مراتب کاملتري از علم حضوري برايش حاصل شد، و به عبارت ديگر هنگامي که جوهر نفس تکامل يافت، ديگر چنين اشتباهي رخ نميدهد.
همچنين در جاي خودش ثابت شده که انسان نسبت به آفريدگار خويش علم حضوري