responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آموزش فلسفه نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی    جلد : 1  صفحه : 131

 


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انسان عصر

خورشيد، تازه سر از بستر آب‌هاي سبز دريا برداشته و اشعهٔ زرفام خود را بر چهره‌هاي خواب‌آلودهٔ سرنشينان کشتي تابانده است؛ سرنشيناني که به‌تازگي از خواب دوشين بيدار شده‌اند و با خيال راحت و بي‌خبر از همه‌‌جا به خوردن و آشاميدن و انواع سرگرمي‌ها پرداخته‌اند، و کشتي همچنان در اقيانوس کران‌ناپيدا پيش مي‌رود.

در اين ميان يک نفر که هشيارتر به‌نظر مي‌رسد، اندکي به فکر فرومي‌رود و آن‌گاه رو به همنشينان کرده، مي‌پرسد: «ما به کجا مي‌رويم؟» ديگري که گويي از خواب پريده است، حيرت‌زده همين سؤال را از ديگران مي‌کند و... . بعضي آن‌چنان سرمست شادي و سرگرمي هستند که وقعي به آن نمي‌نهند و بدون اينکه به پاسخ آن بينديشند، به‌کار خود ادامه مي‌دهند، ولي اين سؤال اندک‌اندک گسترش مي‌يابد و به ملوانان و ناخدا هم مي‌رسد. آنها هم بدون اينکه پاسخي داشته باشند، سؤال را تکرار مي‌کنند و سرانجام علامت سؤالي بر فضاي کشتي نقش مي‌بندد و دلهرهٔ عجيب و پريشاني فراگيري پديد مي‌آيد... .

آيا اين صحنهٔ تخيلي، داستان مردم جهان نيست که بر سفينهٔ عظيم زمين سوارند و در حالي که در فضاي کيهاني به‌ دور خود مي‌چرخند، اقيانوس بي‌کران زمان را درمي‌نوردند؟ و آيا مَثَل ايشان مثل چهارپايانِ سر در آخور نيست؟ چنان‌که قرآن کريم مي‌فرمايد: يَتَمَتَّعُونَ وَيَأکلُونَ کما تَأکلُ الأنْعام؛[1] «به‌سان چهارپايان بهره مي‌گيرند و مي‌خورند». و نيز مي‌فرمايد: لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَلَهُم اَعْيُنٌ لا يُبْصِروُنَ بِها وَلَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعونَ بِها اُولئِک کاَلانْعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ اُولئِک هُمُ الْغافِلُون؛[2] «دل‌هايي دارندکه باآنها حقايق رادرنمي‌يابندوچشم‌هايي دارند


[1] محمّد (47)، 12.

[2] اعراف (7)، 179.

نام کتاب : آموزش فلسفه نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی    جلد : 1  صفحه : 131
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست