158 گرفتارى كافران به عذاب قيامت، زمينه آرزومندى آنان به رهايى
از آن:
قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا
فهل إلى خروج من سبيل.
غافر (40) 11
159 گرفتارى گناهكاران به عذاب در قيامت، زمينهساز آرزومندى آنان
به فديه دادن جهت رهايى از آن:
... يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ ببنيه* و صحبته و أخيه*
و فصيلته الّتى تئويه*
و مَن فى الارض جميعا ثّم ينجيه.
معارج (70) 11- 14
160 مشاهده جهنّم، زمينهساز آرزومندى انسان به فراهم ساختن
توشهاى در دنيا براى حيات آخرتى خود:
و جىء يومئذ بجهنّم يومئذ يتذكّر الإنسن و أنّى له الذكرى* يقول يليتنى قدّمت لحياتى.
فجر (89) 23 و 24
12. علم به نتيجه عمل
161 آگاهى اصحاب شمال از اعمال زشت خود در قيامت، سبب آرزوى مرگ از
سوى آنان:
و أمّا من أوتى كتبه بشماله فيقول ...* يليتها كانت القاضية.[1]
حاقه (69) 25 و 27
162 آگاهى يافتن اصحاب شمال از كردارهاى زشت خود، باعث آرزوى زنده
نشدن پس از مرگ:
و أمّا من أوتى كتبه بشماله فيقول ...* يليتها كانت القاضية.[2]
حاقه (69) 25 و 27
163 آگاهى يافتن اصحاب شمال از نتيجه اعمال خود، سبب آرزومندى آنان
به آگاه نشدن از حساب اعمال خود:
و أمّا من أوتى كتبه بشماله فيقول يليتنى لم أوت كتبيه* و لم أدر ما حسابيه.
حاقه (69) 25 و 26
13. كشف حقايق
164 حاضر شدن گمراهان نزد خدا و كشف حقايق در قيامت، سبب آرزومندى
آنان به داشتن فاصلهاى طولانى با شيطان:
و من يعش عن ذكر الرحمن نقيّض له شيطنا فهو له قرين* حتّى إذا جاءنا قال يليت بينى و بينك بعد المشرقين ....
زخرف (43) 36 و 38
165 فراموشكنندگان قرآن پس از كشف حقيقت آن در قيامت، آرزومند
شفاعت يا بازگشت به دنيا:
... يوم يأتى تأويله يقول الّذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربّنا
بالحقّ فهل لنا من شفعاء فيشفعوا لنا أو نردّ فنعمل ....[3]
اعراف (7) 53
14. مشاهده جايگاه برزخى
166 مشاهده مقام برزخى از سوى حبيب نجّار، باعث آرزومندى وى براى
آگاهى قومش از جايگاه و گرامىداشت او:
و جاء من أقصا المدينة رجل يسعى قال يقوم اتّبعوا المرسلين* قيل ادخل الجنّة قال يليت قومى يعلمون* بما غفر لى ربى و جعلنى من المكرمين.[4]
يس (36) 20 و 26 و 27
[1] «يا ليتها كانت القاضية»، طبق احتمالى آرزوى مرگ در قيامت
است. (مجمعالبيان، ذيل آيه)
[2] «ها» در «ليتها» بنابر قولى به مرگ نخستين در دنيا اشاره
دارد؛ يعنى اى كاش پس از مردن، ديگر زنده شدنى در كار نبود. (مجمعالبيان، ذيل
آيه)
[3] ضمير مفعولى در «نسوه» مىتواند به كتاب در آيه پيش برگردد كه
مقصود از آن، قرآن كريم است.
[4] مقصود از «رجل» در آيه، حبيب نجّار است و مقصود از «الجنّة»
به قرينه اينكه بىدرنگ پس از قتلش به او خطاب شده، بهشت برزخى است.
(مجمعالبيان، ذيل آيه)